معنی &.tv):لاف، مباهات، بالیدن، خودستایی کردن، سخن , (.n): خرده الماسی که برای شیشهبری بکار رود، (.iv , اغراقامیز گفتن، بهرخ کشیدن، رجز خواندن, معنی &پفذ):لاف، مباهات، بالیدن، خودستایی کردن، سخن پ (پئ): خرده الماسی که برای شیشهبری بکار رود، (پهذ پ اغراقامیز گفتن، بهرخ کشیدن، رجز خواندن, معنی &,tv):gاt، kfاih، fاgdbj، ombsتاdd lcbj، soj , (,n): ocbi اgkاsd li fcاd adaifcd flاc cmb، (,iv , اycاrاkdx ;tتj، fico ladbj، c[x omاjbj, معنی اصطلاح &.tv):لاف، مباهات، بالیدن، خودستایی کردن، سخن , (.n): خرده الماسی که برای شیشهبری بکار رود، (.iv , اغراقامیز گفتن، بهرخ کشیدن، رجز خواندن, معادل &.tv):لاف، مباهات، بالیدن، خودستایی کردن، سخن , (.n): خرده الماسی که برای شیشهبری بکار رود، (.iv , اغراقامیز گفتن، بهرخ کشیدن، رجز خواندن, &.tv):لاف، مباهات، بالیدن، خودستایی کردن، سخن , (.n): خرده الماسی که برای شیشهبری بکار رود، (.iv , اغراقامیز گفتن، بهرخ کشیدن، رجز خواندن چی میشه؟, &.tv):لاف، مباهات، بالیدن، خودستایی کردن، سخن , (.n): خرده الماسی که برای شیشهبری بکار رود، (.iv , اغراقامیز گفتن، بهرخ کشیدن، رجز خواندن یعنی چی؟, &.tv):لاف، مباهات، بالیدن، خودستایی کردن، سخن , (.n): خرده الماسی که برای شیشهبری بکار رود، (.iv , اغراقامیز گفتن، بهرخ کشیدن، رجز خواندن synonym, &.tv):لاف، مباهات، بالیدن، خودستایی کردن، سخن , (.n): خرده الماسی که برای شیشهبری بکار رود، (.iv , اغراقامیز گفتن، بهرخ کشیدن، رجز خواندن definition,